loading...
روش های دوست یابی
مژگان فیلم بازدید : 1647 سه شنبه 26 اردیبهشت 1396 نظرات (0)

 خلاصه قسمت های 143 و 144 سریال در انتظار افتاب

خلاصه قسمت های 143 و 144 سریال در انتظار افتاب

در این مطلب از سایت مژگان فیلم خلاصه قسمتهای 143 و 144 سریال زیبا و دیدنی در انتظار آفتاب را برای شما قرار داده ایم

برای مشاهده به ادامه مطلب مراجعه نمایید

قابل توجه علاقه مندان به فیلم و سریال

کانال تلگرام اخبار و عکسهای هنرمندان با نام مرسی فیلم افتتاح شد

برای عضویت در کانال تلگرام مرسی فیلم اینجا را کلیک کنید

درانتظار افتاب قسمت143
تولین درحال تلاش برای گرفتن وام هست ولی بانک قبول نمیکنه بهش به اندازه کل پول وام بده و فقط نصفش رو بهش میده..کرم زینب رو میبره جایی وسط جنگل و یه چادر و میز گذاشته و اونجا رو واسه زینب آماده کرده.زینب اول قبول نمیکنه پیاده بشه ولی بعد میگه باشه پیاده میشم ولی با تو حرف نمیزنم.کزم بهش میگه گرسنه ای؟که زینب از روی لجبازی میگه ن.کرم غذاهایی که زینب دوست داره آماده کرده ولی زینب راضی نمیشه که دست به اونا بزنه و میخواد خودش پیاده برگرده که کرم بهش میگه این جا گراز وحشی داره اگه میخوای بری باید بدوی تازه باید زیگ زاگم بری چون اگه مستقیم بری گرازا بهت میرسن.زینب یکم میترسه ولی به روی خودش نمیاره ومیره و با خودش حرف میزنه و میگه مثلا میخواد منو بترسونه مگه حیوون وحشی تر خودشم پیدا میشه؟که یه دفعه یه دسته زنبور بهش حمله میکنن  زینب جیغ میکشه و فرار میکنه. و یه چوب ازروی زمین برمیداره.یه دفعه از پشت بوته ها صدایی میاد که زینب فکر میکنه کرمه و میگه مسخره بازی درنیار کرم بیا بیرون که یکهو یه گراز از پشت بوته ها درمیاد و میرهزینب یه دفعه جیغ میکشه و فرار میکنه که محکم میخوره به کرم و باهم پرت میشن رو زمین.کرم غش غش میخنده و زینب هم عصبانی و میشه میگه واسه چی میخندی من خیلی ترسیدم.کرم هم میگه بیا عزیزم و سرشو میزاره رو سینش تا آرومش کنه ولی همچنان در حال خندیدنه.زینب میگه اصلا به کمکت احتیاج ندارم و میره سمت چادر.از طرف دیگه آکسل با یکی ازدوستای باباش دیدار داره و بهش میگه که احمد سایر نباید سالم از زندان بیاد بیرون و طرف هم قبول میکنه.ایلدیز با ملیس به خونشون میره وبا تولین حرف میزنه و علت ناراحتیشو میپرسه.تولین هم واسش تعریف میکنه و ایلدیز بهش میگه که بقیه پول رو من میدم.از طرف دیکه کرم نشسته و با اشتها داره غذای مورد علاقه زینب و میخوره ولی زینب همچنان راضی نمیشه که بیاد و غذا بخوره.زینب میگه الان برنامت این بود؟مثلا ما باهم آشتی کردیم؟کرم با شیطنت میگه اگه فکر کردی من حرف خاصی بهت میزنم اشتباه میکنی روش من اینه کاری کنم که تو خودت باهام آشتی کنی.زینب میگه در جواب این حرفت فقط میتونم بخندم.کرم میگه بزار غروب بشه بهت نشون میدم.زینب میگه عمرا حتی فکرشم نکن.کرم غش غش میخنده و میگه تو که نمیدونی من چی میخوام بهت نشون بدم.زینب دیکه بی طاقت میشه و میره سرمیز و با سرعت هرچه تمامتر شروع میکنه غذا خوردن و تند تند حرف میزنه و میگه فکر نکن به خاطر تو اومدم غذا بخورم از صبح هیچی نخوردم خیلی گرسنمه کرم هم با خنده نگاهش میکنه.از اون طرف جان و باران دارن تو محله باران راجع به خونه باهم حرف میزنن که یکهو عموی باران اونا رو میبینه و با باران دعوا میکنه و میگه به خاطر این مرتیکه حقی رو ول کردی؟جان هم که اونو نمیشناسه هولش میده و میگه دزست حرف بزن باران میگه عمو که جان میگه چی عمو؟بعد میخواد ازش عذرخواهی کن که عموی باران قبول نمیکنه و میکه ازت شکایت میکنم.سویم میره پیش ملدا و ازش میپرسه واسه چی با احمد بودی؟به خاطر پولش؟ملدا میگه همچین چیزی نیست ولی سویم میگه امیدوارم دیگه کارت باهاش تموم شده باشه.کرم با زینب حرف و میزنه و میگه وضعیتمون رو ببین تا یک ماه پیش قرار بود باهم ازدواج کنیم به خاطر من حاضر بودی تو اون سردنیا بیای ولی الان کولت کردم تا با من بیای.زینب میگه ازدواج معنیش این نیست که حلقه بکنی دستت و بعد هرغلطی که خواستی بکنی.کرم میگه میدونی اون حلقه رو مامانم داده بود تا بهت بدم؟زینب با تعجب میگه واقعا؟کرم میگه آره اون میدونست چقد دوست دارم چقد با تو خوشحالم ولی بعد از فهمیدن کارای بابام همه چی عوض شد مامانم تازه فهمید باید به خانوادش اهمیت بده تو این ماه لعنتی همه چی شفاف سازی شد.زینب به کرم میگه تو راجع به کمک کردن به بابات حق داشتی نباید بزاری کسی ازت ایراد بگیره حتی من.کرم میگه میدونی اگه من و تو باهم ازدواج میکردیم وضعیتمون چطور بود؟زینب با لبخند میگه چطور بود؟که کرم میگه من رییس شرکت سایر بودم و همزمان با حرف زدنش رویاش رو به صورت تصویر نشون میده که کرم شیک و پیک از سرکار میاد خونه و زینب در رو ازروش باژمیکنه و همدیگر و بغل میکنن ومیبوسن و زینب برای کرم غذا میاره بعد مثلا بجشون گریه میکنه و زینب بچه رو میاره کرم همزمان تعریف میکنه بعد من و تو راجع به اینکه بچمون به کی رفته بحث میکنیم و بعد هم رمانتیک میشیم و من بهت میگم پنج تا بچه میخوام وتوهم از خداخواسته قبول میکنی.واقعا این یه تیکه تصویرش خیلی بامزه بود.زینب یه دفعه به چیزی پرت میکنه سمت کرم و میگه بسه از رویا بیا بیرون آخرش رفتی سمت کارای حیوونی.کرم میخنده و میگه خب رویای تو چیه؟زینب میگه تو رویای من بچه نیست من حسابی کار میکردم و تو هر روز واسم گل میوردی و خانما به من حسودیشون میشد چون فقط تو رویاهاشون همچین مردی میتونن پیدا کنن.همزمان نشون میده که زینب بعدکارش میره تو یه اتاقی و کرم هم منتظرشه و براش هدیه گرفته و بعد هم باهم میرقصن.بعد کرم واسه زینب و خودش یه میز بزرگ رزرو کرده و باهم غذا میخورن و خوش میگذرونن بعدش زینب خوابش میبره و کرم بغلش میکنه و میزارتش رو تختش وتا صبح نگاهش میکنه.زینب از رویا میاد بیرون که کرم میخنده و میگه شوخی میکنی؟زینب میگه نخیر رویا به این میگن.کرم به شوخی میگه پس خوب شد باهم ازدواج نکردیم.که یکهو جفتشون بغض میکنن و زینب با ناراحتی میگه آره خوب شد ازدواج نکردیم.کرم هم با ناراحتی نگاهش میکنه.ملیس میره پیش آکسل که میخواد سوار کشتی بشه.آکسل میگه نگهبات جدید مامانم تویی؟که ملیس میگه من خودم خواستم میشه منم باهات بیام تو کشتی؟که آکسل میگه ن من نگهبان نمیخوام.ملیسم میگه باشه هرچی تو بگی.آکسل سوار کشتی میشه و میره وسط دریا که میبینه زیر چادر توکشتی یه چیزی داره تکون میخوره میترسه و با جاقو میره سمتش چادرو میزنه کنار که میبینه ملیس زیر اون قایم شده و خیالش راحت میشه و بهش میگه واسه چی اومدی مگه نگفتم بیا ملیسم میگه خب مکه قرار نبود بعد بهم زدن باهم قهر نکنیم.آکسل میگه واقعا وضعیت منو نمبینی؟ملیسم میگه چرا ببخشید.آکسلم واسش جا آماده میکنه تو کشتی تا بخوابه ازاون طرف کرم به زینب میگه دیگه وقتشه.زینب میکه وقت چی؟که کرم میگه چشاتو ببند تا بهت بگم.زینب میگه نمیخوام اگه بخوای مسخره بازی دربیاری میرم.کرم میگه باشه و دست زینب و میگیره و میبرتش پیش یه دریاجه که چیزای کوچیک نورانی دارن تو هوا پرواز میکنن.کرم میگه اینا مثل عشق من به تو هستن حالا که تورو ازدست دادم دیگه خاموش شدم من خیلی دوست دارم یه فرصت دیگه بهم بده.زینب میگه ول کن کرم وقتی کرم شب تاب خاموش بشه دیگه نمیتونه نور بده.نقطه پایان عشق من و تو همون کانتینر بود حالا دیگه برگردیم تو چادر.کرم با ناراحتی قبول میکنه و برمیگردن تو چادر.کرم به زینب میگه من میرم تو چادرکه زینبم میگه کلید ماشینو بهم میدی؟کرم هم کلید و بهش میده و میگه شب بخیر.زینب میره تو ماشین ولی با ناراحتی به کرم خیره شده.از اون طرف تو کشتی ملیس خوابش نمیبره و میاد پیش آکسل و دستشو میگیره میخواد ببوسش که آکسل نمیذاره.و میگه ملیس خوب شد منو ول کردی من همه رو اذیت میکنم عشق من عشق مریضیه.ملیس میگه من تورو همینطور که هستی دوست دارم و همدیگرو میبوسن.زینب دیگه دلش طاقت نمیاره از ماشین پیاده میشه میره سمت چادر.کرم بهش میگه سردت شد؟زینب میگه آره.کرم میگه بغلش میکنه و میگه بیا عزیزم.زینب و کرم بهم خیره میشن و یکهو همدیگرو میبوسن.منم از ذوق ترکیدم.از طرف دیگه باریش و نشون میده که به گونش میکه باید از سایرا انتقام بگیری و سعی در راضی کردن گونش داره.صبح شده و آکسل ملیس زو نیرسونه و بهش میگه دیشب بهترین شب تو رابطمون بود ملیس میخنده ومیخواد بره که آکسل میگه دیگه بهتره برگردم به دنیای واقعیمملیس هول میکنه و میگه منظورت چیه یه دفعه کاری نکنی خواهش میکنم بزار منم باهات بیام.ولی آکسل میگه من یه منطق تو زندگیم دارم جواب خوبی رو با خوبی و جواب بدی رو با بدی میدم و میره.تو مدرسه هم از طرف کلانتری میان و جان رو میبرن.
پایان قسمت143

درانتظار آفتاب قسمت144
ملدا پیش دمت میره و باهم صحبت میکنن وملدا بهش میگه من دارم مزون رو میفروشم و تو اون رو بخر تا پیشرفت کنی دمت هم به فکر میره.جهان هم به اون مدرسه دولتی رفته تا شرایط و ببینه و متوجه میشه اوضاع سالن ورزشی اونجا خیلی افتضاحه و با مدیر صحبت میکنه ولی راضی  ننمیشه که اونجا کارکنه.کرم تو چادر از خواب بیدار میشه و زینب رو صدا میکنه ولی میبینه که زینب نیستش و واسش یه نامه گذاشته و نوشته که کرم من میرم؛دیشب با خواست خودم پیشت موندم ولی این کار اشتباهه بخشیدن تو به معنی شکستن قولیه که به خودم دادم هرچقدرم دوست داشته باشم باید خودمو بیشتر ازتو دوست داشته باشم چون دیگه نمیخوام با یه دسته گل عروسی تو خیابون تنها بمونم.گونش هم از پیش باریش میره.ازاون طرف جان و باران تو کلانترین و جان حسابی عصبیه که پدر جان میادو با عموی باران حرف میزنه و میخواد بهش پول بده که عموی باران قبول نمیکنه و میره و شکایتشو از جان پس میگیره.آکسل هم باا دوست باباش قرار داره و طرف بهش میگه قضیه حل شده.ایلدیز و تولین باهم به سرقرار با دزدا میرن و پول رو بهشون میدهکه دزدا به تولین میگن این پول کمه و الان باید بیشتر پرداخت کنی چون دیر پول رو دادی.از اون طرف زینب در حال قدم زدنه که یه نفر صداش میکنه بعد احمد رو تو زندان نشون میده که یه نفر همش زیر نظرش داره.اکسل به کرم زنگ میزنه و میگه بابات رو بیشتر دوست داری یا زینب رو؟کرم میگه منظورت چیه؟آکسل میگه یه نفر بالای سر زینبه و یه نفرهم بابات رو درنظر داره یه کدومشون رو انتخاب کن و فقط نیم ساعت وقت داری.بعد نشون میده که زینب رو به یه صندلی بستن و زندانیش کردن.ازاون طرف نشون میده که گونس نرفته و دوربین رو گذاشته وداره فیلم ضبط میکنه؛ماسک رو ازروی صورتش برمیداره و دوربین صورتش رو نشون میده که همون بازیگر نقش کرمه ولی نصف صورتش حالت سوختگی داره و خیلی بد طوره و بعد میگه من گونش سایرم و میخوام از اولش براتون تعریف کنم.داستان یه چندین سال قبل میره که کرم و گونش تازه دنیا اومدن؛پرستار گونش رو میاره و میگه این بچه سایره ولی طفلکی وضعش خیلی بده صورتش خرابه و شش هاشم نارسایی داره دکترا میگن احتمال داره زنده نمونه و پرستار دیگه میکه طفلکی مادر وپدرش خبر ندارن و احمد سایرو نشون میده که از پشت شیشه با خوشحالی بچه هاشو میبینهاحمد میره داخل تا بچه هاشو ببینه اول کرم رو بغل میکنه و بعد پرستار گونش رو نشونش میده تا اونم بغل کنه ولی احمد اصلا سمت گونش نمیره.فیلم به زمان حال برمیگرده و گونش میگه بابام فکر کرد من زنده بمونم معلول میشم و به یکی ازآدماش به اسم عثمان منو سپرد تا منو بکشه و به همه گفت بلافاصله بعد زایمان مردم.بابام منو تو روز اول زندگیم به پیشواز مرگ فدستاد ولی فکرشو نکرد که عثمان دلش نمیاد منو بکشه و خانوادش به اسم خودشون واسم شناسنامه گرفتن و برادرش محمت تا سالها فکر میکرد من برادرشم.ازاون طرف کزم با سرعت رانندگی میکنه تا بره پیش زینب و نجاتش بده و همزمان به وکیل زنگ میزنه و میگا جون بابام درخطره نجاتش بدید؛کرم پیش زینب میرسه و اونو نجات میده و زینب بهش میگه منو گذاشتن و رفتن؛کرم و زینب هم سریع باهم میرن.ازاون طرف ملیس هم به خونه اکسل میره و به آکسل میگه داری چیکار میکنی که آکسل میگه دارم تصفیه حساب میکنم جند دقیقه دیگه هم احمد سایر به سزای کارش میرسه.ملیس بهش میگه سریع کارتو متوقف کن که اکسل قبول نمیکنه ملیس هم یه بطری رو میشکونه و شیشه رو؛روی شاهرگش میزاره.احمد تو دستشویی هست که یه نفر میخواد اونو بکشه.کرم و زینب رفتن زندان و منتظرن تا احمد بیاد و کرم خیلی نگرانه که نکنه سرباباش بلایی اومده باشه که احمد میاد و کرم بلند میشه و اونو بغل میکنه وخیالش راحت میشه.داستان فلش بک میخوره و نشون میده که وقتی ملیس شیشه رو گزاشته رو شاهرگش و فشار میده که اکسل میترسه و به طرف اس میده و میگه کارو کنسل کنه.داستان به حال برمیگرده که کرم و زینب باهم میرن درخونه آکسل؛زینب سعی داره آرومش کنه ولی نمیتونه وکرم میرع داخل و حسابی اکسل و میزنه؛آکسل میگه بابای قاتلت عزیز شد؟کرم بهش میگه چرا نمیفهمی من دارم سعی میکنم ازدستش خلاص شم.زینب به زور کرم و میبره و ملیس میاد و از کرم خواهش میکنه تا از آکسل شکایت نکنه.زینب و کرم باهم حرف میزنن و زینب بهش میگه تو واقعا باباتو ول کردی و اومدی منو نجات دادی؟کرم میگه واقعا فکر دیگه ای میکردی؟من همیشه به تو فکر میکنم؛وقتی ناراحتم وقتی عصبیم همش به تو فکر میکنم و میخوام که باتو باشم.زینب بهش میگه ولی این چیزیه که نباید اتفاق بیفته بیا باهم دوست معمولی باشیمکرم میگه دوست معمولی؟زینب میگه آره کاملا مشخصه که من و تو نمیتونیم باهم رابطه نداسته باشیم.کرم میگه خب باشه تو واقعا میتونی فقط با من دوست باشی؟زینب میگه آره میتونم.کرم شیطون هم بهش میکه خب باشه من از یه دختری خوشم میاد و میخوام دوست دخترم باشه و میخوام دوست دخترمو با تو که دوستم باشی آشنا کنم خب نظرت چیه؟زینب که حرصش دراومده میگه ای بابا تو چرا قبل از هرچی بحث و میکشونی به دوست دختر؟دیگه باهم بحث نمیکنیم من و تو باهم دوستیم.کرم میگه باشه و میخواد یه مثال دیگه بزنه که زینب نمیزاره.کرم هم بهش میگه باشه دوست من مییینمت و میخواد صورتشو ببوسه که زینب نمیزاره و میگه نه بهتره یه حد و مرزی داشته باشیم؛کرم میخنده و باهم دست میدن و بعد با خنده به زینب میگه مواظب خودت باش دوست من.زینب هم میگه توهم اروم رانندگی کن دوست من.ازاون طرف نشون میده که ایلدیز به دزدا گفته که تا دوروز آینده باقی پول رو جورمیکنیم.از طرف دیگه آکسل به ملیس میگه واقعا تو میخواستی شیشه رو فشار بدی؟که ملیس میگه به خاطرتو حاضرم حتی انقد دوست دارم که نمیخوام برگردم پیش مامانم و آکسل هم بهش پیشنهاد میده دوتایی باهم زندگی کنن
پایان144

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سایت صیغه یابی,ربات صیغه یابی,کانال صیغه یابی,گروه تلگرام صیغه یابی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 156
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 81
  • آی پی دیروز : 71
  • بازدید امروز : 147
  • باردید دیروز : 140
  • گوگل امروز : 17
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 723
  • بازدید ماه : 2,833
  • بازدید سال : 42,180
  • بازدید کلی : 361,625
  • کدهای اختصاصی